یکی از مسائل بسیار مهمی که در ارزشیابی شخصیت نقش اساسی دارد، دیدگاهی است که نظریه پردازان مکاتب مختلف درباره ماهیت شخصیت انسان دارند. دیدگاه نظریه پردازان درباره ماهیت شخصیت انسان نه تنها نمایان گر توشه های نظری، تجارب بالینی و تجربی آنها می باشد بلکه تا حدودی متاثر از تجارب شخصی آنها در دوران کودکی می باشد. فروید به جبر روانی و غیر منطقی بودن انسان اعتقاد دارند و عده ای دیگر همانند کارل راجرز و جورج کلی به آزاد بودن، منطقی بودن و شناخت ناپذیر بودن انسان اعتقاد دارند. (پروین، ۱۹۹۹).
تا به امروز تعریف واحدی از شخصیت که مورد توافق همه نظریه پردازان روانشناختی باشد، وجود ندارد. این عدم توافق نه تنها به پیچیدگی موضوع مورد مطالعه (شخصیت) و زمینه های متفاوت علمی و شخصی نظریه پردازان بر می گردد، بلکه بستگی تام به توشه های نظری و رهیافت های تجربی آنها درباره ماهیت انسان دارد. به همین دلیل هر یک از نظریه پردازان تعریف خاصی از شخصیت ارائه می دهند.